عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

درد دل....

سلام نفسم.خوبی فدات شم؟ ما هم خوبیم.خدارو شکر میگذره.جز بیماری پدر جون و یه موضوع دیگه که ناراحتم کرده چیزی توی ذهنم نیست. 2،3روز پیش پدر بزرگتینا اومدن تهران.امشب هم بلیط دارن که برگردن.منم صبح باید برم دانشگاه.وااااای که چقدر درس نخونده و تلمبار شده دارم!منم که با اعتماد به نفس همه رو مثل دوره ی لیسانس گذاشتم واسه آخر ترم.برای آزمون کانون وکلای امسال هم که چند روز دیگه برگزار میشه اصلا آماده نیستم.یعنی نخوندم.کلا گذاشتمش واسه سال دیگه. از دستم عصبانی نشو گلم..باور کن نتونستم درس بخونم.شرایط روحی مناسبی نداشتم و از چند جهت درگیر بودم که خداروشکر امروز خیلیاش حل شده اما خب بعضیاشم کماکان پابرجاست!(عزیزم کماکان یعنی همچنان و پابرجاست یعن...
28 آبان 1390

اوضاع تحت کنترله...

سلام به همه دوستای مهربون و عزیزم. حال پدرم بهتره،البته نه از نظر جسمی بلکه از نظر روحی... پدر خلی خوب تونسته روی افکارش متمرکز بشه و مهار بیماریشو به دست بگیره.البته توی این راه شوهر خالم آقا رضا و حسین عزیزم خیلی خیلی موثر بودن و کمکش کردن.آقا رضا از طریق تماس های هر روزه اش با حسین اطلاعات زیادی در مورد انرژی درمانی و مدیتیشن به بابا میده و حسین در عملی کردن این قضیه به بابا خیلی کمک میکنه.طوری که در هر شبانه روز هر سه ساعت به بابا یادآوری میکنه که وقت مدیتیشنشه.ما هم سعی میکنیم توی خونه مدام جو رو شاد کنیم و با رفتارمون بهش انرژی مثبت بدیم.توی این چند روز بابا پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته.تا جایی که نتیجه اخیر پاتولوژی نشون داد که توم...
26 آبان 1390

التماس دعا...

سلام عزیزم. راستش امشب اومدم اینجا تا از تو و همه دوستامون بخوام که برای پدرم دعا کنید...پدر جون حالش خیلی خوب نیست.توی معدش یه تومور ایجاد شده که دکترا میگن سرطانه و باید هرچه زودتر جراحی بشه...البته دکترا خوشبین هستن و میگن که خوشبختانه زود اقدام کردیم و با جراحی میتونن جلوی سرایت و پخش شدنش رو بگیرن...در حال حاضر هم چندین آزمایش مختلف و آندوسکوپی روی پدر جون انجام دادن.به زودی باید جراحی بشه و معدش رو کلا در بیارن... خیلی نگران پدر هستیم..از همتون میخوام براش دعا کنین... ممنونم...  
15 آبان 1390

روزت مبارک عزیزم

سلام عزیز مامان.خوبی فدات شم؟ امروز روز جهانی کودکه.روزت مبارک فرشته آسمونی... من و بابایی و بقیه همه خوبیم.الان که دارم این پستو برات میذارم توی سایت دانشگاه نشستم!آخه تا ساعت ٢ کلاس ندارم. همه چیز مرتبه مامی جون.درس و دانشگاهم شروع شده و همه چیز خوب پیش میره خدارو شکر.بابا هم کلاساش شروع شده و یه هفته در میون میره. توی چند روز گذشته باباجون یه پرنده خشکل خریده.یه مرغ مینا که اسمشو گذاشتیم عسل و یه سحره که اسمشو حنا گذاشتیم.حسابی سر همه رو گرم کردن.پدرجون و مادرجون هم خیلی دوستشون دارن... من تقریبا ٥روز هفته رو توی دانشگاه و آموزشگاه میگذرونم و خیلی اوقات فراغت ندارم اما خوبه و از وضعم راضیم. راستی یه سفر هم به طالقان داش...
2 آبان 1390

ببخش فرشته نازم..

سلام نفس مامان خوبی فدات شم؟ میدونم.میدونم خیلی از دستم ناراحتی آخه دیر به دیر میام و برات آپ میکنم اما مامانو ببخش گلم.مدتیه خیلی بی حال و حوصله شدم.اصلا دل و دماغ هیچ کاریو ندارم. روزا به زور میرم دانشگاهو کلاس و شبا هم به زور خودمو خواب میکنم.احساس میکنم دارم له میشم.......واسه مامی دعا کن زودتر روبراه شم و همه چیزایی که اذیتم میکنه از ذهنم بیرون بره.. ولش کن تو رو هم ناراحت کردم. خودت چطوری فرشته من؟ آب و هوا اون بالا چطوره؟انجا که داره سرد میشه کم کم لباس زمستونیامو بیرون آوردم! مواظب خودت باش نکنه سرما بخوری عشقم... فردا مادر بزرگت دعوته خونه ما.آخه امروز صبح از یزد اومده و مادر جون واسه فردا دعوتش کرد تا با بابای...
2 آبان 1390
1